دوران «ظریف» تمام شد و او دیروز رسما خداحافظی کرد، او را عدهای با «قوام» مقایسه میکردند، برخی هم او را بدیل «مصدق» میدانستند. در هر صورت بعدها در تاریخ از این دوران چیزهایی خواهند نوشت که خواندنی خواهد بود، فعلا در میانهی «خائن» و «فداکار» تحلیلها تا سطحی از ماجرا را میتوانند پوشش بدهند، بعدتر زمان درباره «ظریف» و اعمالش دقیقتر قضاوت خواهد کرد.
محمد جواد ظریف در پیام خداحافظی در اینستاگرام با انتشار فیلمی نوشت: در این واپسین روزهای خدمت در کسوت وزیر امور خارجه، از همه شما مردم خوب ایران، برای بزرگواریها و بنده نوازیهای سخاوتمندانهتان سپاسگزاری میکنم؛ و همزمان برای تمامی نارساییها و کاستیها پوزش میخواهم و درخواست گذشت و حلالیت دارم.
برای پاسداری از منافع ملی، همیشه نمیتوانستم آن گونه که دوست داشتم سخن بگویم و شهادت میدهم در چهار دهه خدمت در سیاست خارجی جز منافع مردم این مرز و بوم هیچ معیار و سنجهای نداشتم. وی در این پیام نوشت:خدانگهدار.ای رستخیز ناگهان، وی رحمت بیمنتهاای آتشی افروخته بر بیشه اندیشهها.
علی بحرینی در این باره نوشت: «دیدار با وزیر امور خارجه ژاپن، آخرین ملاقات دپیلماتیک جواد ظریف در دومین دولت حسن روحانینام گرفت. حالا ظریف را باید وزیر سابق امور خارجه ایران بدانیم. او ۸ سال بحرانی، وزیر امور خارجه ایران بود و با هیچ عقل سلیمی نمیتوانیم به این باور برسیم که میتوانست در تمام گفتارها و رفتارهایش، مطابق سلیقه ما عمل کند. با ظریف روزهای پرفراز ونشیبی را تجربه کردیم؛ گاهی ما را به اوج غرور رساند و در مواقعی هم لجمان را درآورد.
درباره عملکرد جواد ظریف میتوان صدها مقاله و چند جلد کتاب جذاب نوشت. او یک دپیلمات کارکشته است که دوست و دشمن به توانایی هایش ایمان دارند. ظریف در جلسات بین الملی متعددی، درخشان ظاهر شد و تعیین کننده بود. او سیاست خارجی ایران را از یک بن بست تاریخی خارج کرد و تردید ندارم کسانی که از هر روزنهای برای ضربه زدن به ظریف استفاده کردند، در آینده بازهم سراغش را خواهند گرفت. محال است روزی سر و کار آنهایی که امروز تخصص و مهارت ظریف را انکار میکنند دوباره به او نیفتد.»
فرهاد قنبری نوشت: «در مورد عملکرد آقای ظریف نگاهها و نظرات بسیار متفاوتی در جامعه وجود دارد. حامیان دولت و برخی اصلاح طلبان ظریف را قهرمان دیپلماسی میدانند که به مانند «جغد مینروا» در دل شب سیاه و تاریک سیاست خارجی کشور به پرواز درآمد و کشتی به گل نشسته سیاست و اقتصاد ایران را به ساحل امن رسانید. در مقابل جریانی موسوم به برانداز ظریف را دروغ گویی شیاد و فاسد میدانند که برای بزک کردن نظام در عرصه بین الملل استخدام شده بود و در سوی هم دیگر جریان محافظه کار قرار دارد که ظریف و تیم همراه او را به واسطه امضاء برجام، جاسوس و وطن فروش خطاب میکنند و خواهان برخورد جدی و محاکمه آنها هستند.
ظریف را باید فارغ از همه این تعریفها و هجمهها مورد بررسی قرار داد. واقعیت آن است که ظریف یا ساختار قدرت را به درستی نمیشناخت یا اینکه با خوشبینی به تغییر رویه آن اعتقاد داشت و این توانایی را در خود احساس میکرد طرحی نو در عرصه بین اللمل درخواهد انداخت و جهانیان را با ایران جدیدی آشنا خواهد کرد. ظریف از همان ابتدا با ظاهر و رفتاری متفاوت (صورتی اصلاح شده و خندهای بر لب در مقابل چهرههای عبوسی مانند آقای متکی، جلیلی و صالحی که با خشکی چهره، فیگوری زمخت را نشان میدادند که انقلابی گری و شعارهای انقلابی را به اذهان متبادر میکرد) حامل این پیام بود که او دیپلماتی است که به کار خود آگاه است و به دنبال سازش و عادی سازی روابط ایران با نظم بین المللی است. ظریف و تیم همراه ایشان همانطور که در شناخت قدرت محافطه کاران داخلی دچار اشتباه شدند در شناخت واقعیتهای حاکم بر عرصه بین الملل نیز دچار خوشبینی و اشتباه بودند.
ظریف در پیگیری سیاست عادی سازی روابط خارجی ایران در هر دو جبهه اقناع محافظه کاران داخلی و موفقیت در مقابل همتایان خارجی شکست خورد. ظریف و تیم همراه نگاه اخلاقی به عرصه بین الملل داشته و باور دارند که روابط دولتها از قوانین و تعهدات اخلاقی خاصی پیروی میکند. ظریف بارها و بارها در سخنرانیهای خود به امکان ناپذیری بازگشت تحریمهای آمریکا اشاره کرده و معتقد بودند که برجام یک عهدنامه بین المللی است که کشوری به تنهایی نمیتواند آن را زیر پا گذاشته یا از آن خارج شود. تیم آقای ظریف این واقعیت تلخ که منطق حاکم بر روابط بین الملل، منطق آنارشیک است را نادیده میگرفتند (یا اصلا باور نداشتند)، آنها باور نداشتند که عرصه بین الملل به مانند جنگل از قانون زور پیروی میکند و در این میان آنکه زورش بیشتر است قلمرو حکمرانی بیشتری در اختیار دارد و او است که حق و ناحق را مرز بندی میکند.»