به گزارش عصر تحلیل؛ همان اول کار خدمتتان بگویم که من یک پرسپولیسی هستم، از آن تیفوسیها، پس این که شرلوک هلمز شوید و میان کلمهها دنبال تمایلات رنگی نویسنده باشید چیزی را عوض نمیکند، ما برای پنجمین سال پیاپی قهرمان شدهایم و در آسمانها سیر میکنیم، این که میگویم «ما» در ادبیات طرفداران فوتبال مرسوم است، هواداران خودشان را در زمین کنار بازکینان محبوبشان میبینند، بله ما قهرمان شدهایم، اما آن چه که بیشتر از هر چیز شنیده میشود؛ تیم حکومتیست! این لقبیست که هواداران تیمهایی مثل استقلال و سپاهان و تراکتور به ما دادهاند، آنها در واقع برچسب زدهاند، کار «برچسب»ها همین است؛ تقلیل میدهند و سرکوب میکنند.
تقلیل میدهند چون تمام آن روزهای دراماتیک پرسپولیس در سالهای اخیر را زیر سوال میبرند، یعنی یادشان میرود آن تقریبا یک دهه دوری پرسپولیسیها از جام، در همان سالها هم سپاهان هتتریک کرد و هم استقلال چندباری جام گرفت، اتفاقا پسران احمدینژاد هم استقلالی بودند، یادم هست در یک روز در تمرین پرسپولیس دو سرمربی حضور داشتند؛ درخشان و دایی! ما از اعماق سیاهی آمدیم! اما خب آن اشکهای صدهزارنفری آزادی در کنار پشتک زدنهای فروزان را احتمالا یادشان نیست، من و ما اما خوب یادمان هست که حتی یک صندلی هم نشکست و وزیر، استقلالی نشد!
برچسب زدند و ما را تقلیل دادند، تقلیل دادند و یادشان رفت که نابخردی کانالهای حکومتی چطور فاجعه محرومیت طارمی را در دامن ما انداخت و پنجره بسته شد و ما با بازیکنانی در سطح آدام همتی فینالیست شدیم، برچسب زدن البته کار راحتیست چون مسئولیت را از دوش برچسب زننده برمیدارد، او راحت ناکامیاش را توجیه میکند، اگر قهرمان نشدند، به خاطر حمایت وزیر از تیم حکومتیست! درباره پرسپولیس، تیمی که در پنج سال گذشته هفت بار مدیرعاملش عوض شده! حتما شوخی میکنید که از ثبات حرف میزنید، با کالدرون در صدر بود و پولش را ندادند و کسی هشتگ نزد کالدرون را برگردانید.
آنها ما را سرکوب کردند و به یک ویدئوی شادی پسر وزیر استناد کردند، ما اما هیچوقت نخواستیم از سخنگوی استقلالی دولت خاتمی، از خاندان بنیانگذار نظام جمهوری اسلامی مایه بگذاریم، ما در زمین ماندیم، شما اما حواستان به بیرون بود، ما حسرت یک روز پرسپولیسی بودن امثال «تیام» را کشیدیم و اما با «ربیعخواه» دویدیم. بشار، رامین، مسلمان، محرمی، شجاع و…دو جین بازیکن طرازاول از دست دادیم؛ همینها که اسکلت تیم ملی هستند، اما با مهدی شیری ادامه دادیم ما دویدیم و شما برچسب زدید، ما مومن ماندیم و مومنان به دویدن، گرچه که روز رفتن برانکو اشک ریختیم، گر چه با پدیدههای مثل عرب و رسولپناه خون دل خوردیم اما آن موقع که شما سرگرم هشتگ زدن بودید، ما به این فکر میکردیم که چگونه باید با مهاجم بودن احمد نور از سر بیبازیکنی سر کنیم.
سر کردیم و مومن ماندیم چون این رسم هواداریست، روزهای خوش شما هم میآید اما در این روزگار عسرت و غم، در این زمانه مصیبت و یاس، اگرهمینقدر هم بهم دیگر فرصت شادی ندهیم که دیگر چیزی نمیماند، شما شادی ما را نخواستید، ما اما برای شما ده قهرمانی پیدرپی آرزو میکنیم، آن روز به احترام این احساسات ناب، سر تعظیم فرود میآوریم، آخر ما جز همدیگر کسی را نداریم، شما هم «ما» هستید و «ما» هم شما هستیم.